به قلم خودم دلنوشته ای برای مادرم
مادر
فرشته زمینی و آسمانی ، شاید کمترین وصفی باشد که بر نامت می توان گذاشت.
ای سنگ صبور تنهایی های من ، که همیشه با تمام وجود برای شنیدن همه آنچه بر روحم سنگینی میکرد حاضر بودی.
مادر جانم
کاش می شد تو را می داشتم . در تمام روزهای عمرم . کاش بودی و با هر بار شنیدن صدایت ،عمری دوباره می گرفتم .
مادرجان نمی شود از تو ننوشت و نوشتن از تو نیز سخت است. آخر کدام یک از خوبی هایت را آنچنانکه باید و شاید می توان نوشت؟ چون هم زبان قاصر است و هم قلم کم می آورد از وصف سخاوت و بزرگی ات.
سخت دلتنگم و قلبم به درد می آید از نداشتنت…
به تو می اندیشم . هر لحظه از هر روز و شب هر ماه
گاهی شبها ، برای تسکین قلبم به آسمان نگاه می کنم و با تو حرف می زنم به امید اینکه روح بلندت صدایم را بشنود و پاسخ دهد و مانند روزهای بودنش بگوید “جان مامان، دلتنگی نکن مگر من مرده ام”
آمدم خانه نبودی ؟کجا پیدایت کنم…..
سکینه خوشنود.
آخرین نظرات